loading...
ته قلب
رویا بازدید : 3 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)
یا للعجب !

 عحب وضعی داریم ما قزاقهای ایرانی و قزاقستانی ! انگار در برزخ بسر می بریم . نه اینور آبیم نه آنور آن. وجه نزول این اظهار سرگردانی خبر روز سوّم فوت مسعود جاری از معاودین به « وطن آباء و اجدادی » همزمان با مراسم سوّم عمر بِگِی است که اوّلی در منزل ابراهیم دمو ، دایی مرحوم اوّل ، در گرگان برگزار می شد و ما – من و حاج سرسنبای – قرار گداشته بودیم در ترحیم دوّمی حضور بهم رسانیم.  صاحب عزای اوّلی پیغام فرستاده بود که در مراسم مربوطه شرکت کنم. اجابت این دعوت مستلزم بهم زدن قرار همراهی با قوُدای سوگوار دوم بود. باستناد ضرب المثلی قزاقی ( آتالاستنگ آتی وزعانشا آوٌلداستنگ تایی وزسسن )ترجیخ دادم به بندر ترکمن بروم تا ببینم چه می شود.البتّه سرسنبای پیشنهاد کرد که قبل از رفتن به بندرترکمن سری به خانه ابراهیم دمو در قزاق محلّه بزنیم ، موافقت نکردم. در مجلس ترحیم عمر فرزتد استی خیلی ها حاضر بودند. همسفره ام بازاربای بود که بعداً شنیدم روز قبلش برای یکی از آشنایان افغانیش که در قزاقستان فوت کرده صدقه داده است. چنانکه افتد و دانی ، هر کاری که بکنی یکی از آن ایراد می گیرد. مثلاً یکی از آقایان پرچانه قزاق کنایه می زد که این روز ها پول آدم ها را بیشتر از تعلّقات نسبی و سببی بهمدیگر نزدیک می کند. لابد منظورش ابن بود که چرا باید یک ایرانی به مناسبت فوت یک افغان قزاقستانی صدقه بدهد ؟ حال آنکه بعضی از فرزندان تاخلف ما در تشییع جنازه پدرشان هم شرکت نمی کنند یا مادرشان را قابل دادن صدقه صدمش نمی دانند. وانگهی از لحاظ قانونی ورثه ایرانی متوفّای قزاقستانی نمی توانند از او ارث ببرند و بالعکس. پایبندی به آداب و رسوم دینی و مذهبی هرکدام از اتباع دو کشور ایران و قزاقستان عاری از مشکلات گوناگون نیست. شنیده ام که متولّیان امور قزاقستان به ایرانیانی که به « آتا مِکِن » برگشته اند گوشزد می نمایند که اعتقادات قبلی خود را باید در آنسوی مرز جا می گذاشتند و در کشور مزبور طبق قوانین و مقرّرات جاری آن رفتار کنند. جالب این است که همان جامعه لاییک با گرایش های سلفی و تکفیری مواجه است. وهّاببت و فرقه های بنیادگرای مسیحی کله گندگان قبلاً کمونیست آن سامان را زهره ترک کرده است تا جاییکه هر مخالف دیندارشان را باتّهام تروریسم تحت تعقیب قرار می دهند. مقامات کذایی چندان اهمّیت نمی دهند که فساد اداری ، اخلاقی و فحشاء – یکی از علل عمده تندرویی های دینی بیداد می کند .

بعد از ختم مراسم سوّم عمر یادشده ، بهانه ای فراهم شد که به مراسم دوّم هم سری بزنیم. آقای قویلیبای بگی خواست که در منزل ابراهیم دمو هم خودی بنماید. پراید دامادش آلاش آماده بود که همه ما را به گرگان بیاورد. بین راه راجع به روابط سببی مرحوم مسعود جاری با ابراهیم مارّ الذّکر اطّلاعاتی جالب کسب شد که بماند. مصیبت وارده را به نامبرده تسلیت گفته وثواب قرائت آیاتی از قرآن مجید را که ملّا حسن جمنی تلاوت می کرد به روح متوفّی نثار کردیم.

 بین نماز دیگر و شام من ، مادر و خانم مهمان آیبالا بودیم که قرار است 12 اسفند بهمراه 12 قزاق دیگر از تهران به سوی عربستان پرواز کنند. بولات کدی و چند زن و مرد دیگر هم طفیلی ضیافت بودند. شام چرب و نرم به مزاج من و آقا بولات نمی ساخت. دم بر نیاورده لب هایی زدیم. خدا قبول کند.           


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 30
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 41
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 38
  • بازدید کلی : 243